دیکشنری
بدنه
english
1
Electronics
::
frame
واژگان شبکه مترجمین ایران
2
general
::
hull
transnet.ir
3
mechanics
::
body
واژگان شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بدن درد
بدن ها به حد اعلا مقاوم و مصون شده بود (اسلامی
بدنام
بدنام سازی
بدنام شدن
بدنام کردن
بدنامی
بدنبال آمدن
بدنبال آن
بدنبال حرکت کردن
بدنبال هم
بدنبال کشیدن
بدنگری
بدنما کردن
بدنمندی
بدنه
بدنه اصلی غلتک
بدنه اصلی نخ
بدنه چرخ ماهیگیری
بدنه حلقه
بدنه رول
بدنه سیاسی
بدنه لانسه
بدنه هواپیما
بدنه هود
بدنه هود تخت
بدنه هود خم
بدنهاد
بدنهادی
بدنی
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید