دیکشنری
داستان آبیدیک
بزاقی
english
1
general
::
salivary
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
بریدی بریده هرف زدن
بریش خندیدن
بریف خلاق
برین
برین صوت شناسی
بریکت
بز
بز گر کله رو گر می کنه
بز ماده
بز کوهی
بزاز
بزازی
بزاق
بزاق ایجاد کردن
بزاق دهان
بزاقی
بزبان آوردن
بزچران
بزحمت کشیدن
بزخو
بزدار
بزدل
بزدلی
بزرگ
بزرگ (در کنار نام یک ناحیه به کار می رود)
بزرگ بال
بزرگ ترین ابعاد
بزرگ جاه
بزرگ جثه
بزرگ جلوه کردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید