1 general:: pious
transnet.ir
2 novel and story:: Pious, hermit
زاهد زن و فرزند نداشت و هرروز شاگردش یک سبد غذا میآورد. زاهد درمانده شده بود، حیلههای بسیاری به کار بست و سبدها را از سقف آویزان کرد. وقتی شام خوردن آنها به پایان رسید، زاهد پرسید:" از کجا میآیی و به کجا میخواهی بروی؟" زاهد در میان سخنان او هر ساعت دستهایش را به هم میزد تا موشها را فراری دهد. مرا مسخره میکنی؟" زاهد عذرخواهی کرد، گفت:" دست زدن من برای فراری دادن موشهاست که به خانهی من آمدند.
واژگان شبکه مترجمین ایران