دیکشنری
داستان آبیدیک
متحصن
english
1
general
::
sitting in strike, seeking asylum
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
متحجر کردن
متحجر کننده
متحد
متحد الاصل
متحد المرکز
متحد دشمن
متحد شدن
متحد کردن
متحدالشکل
متحدالمآل
متحدالمرکز
متحدکردن
متحرک
متحرک سازی
متحرک کردن
متحصن
متحصن شدن
متحمل
متحمل بیشترین خسارت شدن
متحمل شدن
متحول
متحیر کردن
متخاصم
متخالف
متخذ
متخذه
متخصص
متخصص آموزش و پروش
متخصص ارتوپدی
متخصص ارتودنسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید