english
1
general::
dependent
transnet.ir
2
Law::
(of a thing) belonging to; owned by; vested in; in the ownership of; in someone’s ownership
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
3
Law::
dependent on; depending on
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
4
Law::
having to do with
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
5
Law::
hinging on
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
6
Law::
hanging on
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
7
Law::
resting on
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه
8
Law::
appurtenant – (adj, see متعلقات sense
فرهنگ تشریحی - کاربردی حقوق تالیف هرمز رشدیه