دیکشنری
داستان آبیدیک
گرسنگی
english
1
general
::
famine, hunger, starvation
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
گردهم آمدن
گردهمایی
گردو
گردوئیان
گردوخاک
گردوخاک گرفتن
گردوخاک گرفته
گردون
گردونه ثبت کننده
گردونه کندرو
گردونهتیزرو
گردی
گردیدن
گرز
گرزه
گرسنگی
گرسنگی آور
گرسنگی خوردن
گرسنگی دادن
گرسنگی سلولی
گرسنگی کشیدن
گرسنه
گرسنه شدن
گرسنه کردن
گرفت
گرفتار
گرفتار توفان
گرفتار ساختن
گرفتار شدن
گرفتار غم
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید