دیکشنری
داستان آبیدیک
یکدنده
english
1
general
::
adamant, stubborn
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
یکپارچهبودن
یکتا
یکتا پرستی
یکتایی
یکجا
یکجا خریدن و به خرده فروش فروختن
یکجا فروختن
یکجانبه
یکجانشینی
یکجور
یکجوری
یکدست
یکدست لباس
یکدست کردن
یکدفعه
یکدنده
یکدیگر
یکراست
یکراهه
یکرنگ
یکروز
یکروند
یکساله
یکسان
یکسان ساز
یکسان ساز بسامد
یکسان ساز تأخیر
یکسان ساز وفقی
یکسان سازی
یکسان سازی وفقی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید