emaciated

ɪme͡iʃie͡itɪd


فارسی

1 عمومی:: گوشت‌ رفته‌، لاغر

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be, look | become, grow ADV. painfully, severely his severely emaciated body

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code