دیکشنری
داستان آبیدیک
Adjoining
əd͡ʒɔ͡inɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
مجاور، (adjacent=) (نظ) نزدیك، همجوار، همسایه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ADJACENCE OR CENCY
ADJACENCY
ADJACENCY MATRIX
ADJACENT
ADJACENT APARTMENT
ADJACENT BONE
ADJACENT DIPOLE MAGNETS
ADJECT
ADJECTIVAL
ADJECTIVE
ADJECTIVE COLOUR
ADJECTIVE LAWS
ADJECTIVE OF QUALITY
ADJECTIVELY
ADJOIN
ADJOINING
ADJOINT
ADJOURN
ADJOURN FOR
ADJOURN TO
ADJOURNING
ADJOURNMENT
ADJUDGE
ADJUDGMENT
ADJUDICATE
ADJUDICATION
ADJUDICATION PROCESS
ADJUDICATOR
ADJUNCT
ADJUNCT PROFESSOR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید