دیکشنری
Afflicted
əflɪktɪd
فارسی
1
عمومی
::
مستمند، رنجیده، مصیبت زده، بلا دیده، دلخسته، غمزده، غصه دار، غمدیده
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
AFFIRMATION
AFFIRMATIONS
AFFIRMATIONS PROCESS
AFFIRMATIVE
AFFIRMATIVE ACTION
AFFIRMATIVELY
AFFIRMATORY
AFFIX
AFFIX SIGNATURE TO
AFFIX TO
AFFIXTURE
AFFLATION
AFFLATUS
AFFLICT
AFFLICT WITH
AFFLICTED
AFFLICTEDNESS
AFFLICTION
AFFLICTIVE
AFFLUENCE
AFFLUENT
AFFLUX
AFFLUXION
AFFORCE
AFFORD
AFFORDABLE
AFFORDABLE HOUSING
AFFORDANCES
AFFOREST
AFFORESTATION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید