دیکشنری
affluxion
əflʌkʃən
فارسی
1
عمومی
::
جریان، انبوهی، ریزش
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
AFFIX
AFFIX SIGNATURE TO
AFFIX TO
AFFIXTURE
AFFLATION
AFFLATUS
AFFLICT
AFFLICT WITH
AFFLICTED
AFFLICTEDNESS
AFFLICTION
AFFLICTIVE
AFFLUENCE
AFFLUENT
AFFLUX
AFFLUXION
AFFORCE
AFFORD
AFFORDABLE
AFFORDABLE HOUSING
AFFORDANCES
AFFOREST
AFFORESTATION
AFFORESTMENT
AFFOSE
AFFRANCHIZE
AFFRAY
AFFREIGHT
AFFREIGHTMENT
AFFRICATE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید