Inbound

ɪnba͡ʊnd


فارسی

1 عمومی:: محصور در حدود معینی‌، داخل‌ مرز، به‌ درون‌، وارد شونده‌

شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code