Inbreed

ɪnbɹid


فارسی

1 عمومی:: تولید كردن‌، پرورش‌ دادن‌، بوجود اوردن‌، موجب‌ شدن‌، از

شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code