دیکشنری
داستان آبیدیک
Inchmeal
ɪnt͡ʃmil
فارسی
1
عمومی
::
بتدریج، خرد خرد، رفته رفته، كم كم
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INCESSANT RAINS
INCESSANTLY
INCEST
INCESTUOUS
INCESTUOUSLY
INCH
INCH ACROSS
INCH ALONG
INCH BACK
INCH BY INCH
INCH FORWARD
INCH OVER
INCH WAY ACROSS
INCH WAY ALONG
INCHING
INCHMEAL
INCHOATE
INCHOATION
INCHOATIVE
INCHORUS
INCHWORM
INCIDENCE
INCIDENT
INCIDENT ANGLE MODIFIER
INCIDENT COMMAND SYSTEM
INCIDENT COMMANDER
INCIDENT IMPACT FACTOR
INCIDENT MANAGEMENT
INCIDENT MEDIUM
INCIDENT RAY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید