دیکشنری
داستان آبیدیک
Incise
ɪnsa͡is
فارسی
1
عمومی
::
بریدن، حجاری كردن، كندن، چاك دادن، شكاف دادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INCILNABLE TO DO SOM
INCINERATE
INCINERATION
INCINERATOR
INCIPIENCE
INCIPIENCE OR ENCY
INCIPIENT
INCIPIENT STAGES
INCIPIENTLY
INCIPINCY
INCIPIT
INCIRCUMSPECT
INCIRCUMSPECTION
INCISAL
INCISAL PREPARATION
INCISE
INCISION
INCISIVE
INCISIVE SPEECH
INCISIVE TOOTH
INCISIVELY
INCISIVENESS
INCISOR
INCISOR TOOTH
INCISORY
INCISURE
INCITANT
INCITATION
INCITE
INCITEMENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید