دیکشنری
داستان آبیدیک
Infusion
ɪnfjuʒən
فارسی
1
عمومی
::
القاء، ریختن، ریزش، پاشیدن، تزریق، دم كرده، الهام
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INFRUCTUOUS
INFRUGAL
INFUNDIBULAR
INFUNDIBULATE
INFUNDIBULIFORM
INFUNDIBULIFORM OF T
INFUNDIBULUM
INFURIATE
INFURIATION
INFUSCATE
INFUSE
INFUSE INTO
INFUSE WITH
INFUSIBILITY
INFUSIBLE
INFUSION
INFUSION OF TEA
INFUSION OF TOBACCO
INFUSIONISM
INFUSIVE
INFUSORIA
INFUSORIAL
INFUSORIAN
INGATHER
INGATHERING
INGEMINATE
INGEMINATION
INGENERATE
INGENIOUS
INGENIOUSLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید