دیکشنری
داستان آبیدیک
Inhume
ɪnhjum
فارسی
1
عمومی
::
دفن كردن، در خاك نهادن، بخاك سپردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INHIBITORY ACTIVITY
INHIBITORY CONCENTRATION
INHIBITORY CONTROL
INHIBITORY TARGET REGION
INHOMOGENEOUS
INHOSPITABLE
INHOSPITABLENESS
INHOSPITABLY
INHOSPITALITY
INHUMAN
INHUMANE
INHUMANITY
INHUMANLY
INHUMATION
INHUMATIONIST
INHUME
INIMICAL
INIMICALLY
INIMITABILITY
INIMITABLE
INIMITABLY
INION
INIQUITOUS
INIQUITOUS DEEDS
INIQUITOUSLY
INIQUITY
INIRRITABLE
INITATION
INITIAL
INITIAL ABSTRACTION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید