دیکشنری
داستان آبیدیک
Inshore
ɪnʃɔ
فارسی
1
عمومی
::
بطرف، نزدیك ساحل، نزدیك كرانه، نزدیك دریا كنار
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSERTION ALGORITHM
INSERTION GAIN
INSERTION LOSS
INSERTION MUTATION
INSERTION POINT
INSERTION SEQUENCE
INSERTION SORT
INSERTION SWITCH
INSERTIONAL DOUBLE DUPLICATION
INSERTIONAL MUTATION
INSERTS
INSERVICE TEACHER
INSESATELY
INSESSORIAL
INSET
INSHORE
INSHRINE
INSIDE
INSIDE A WEEK
INSIDE DIRECTOR
INSIDE INFORMATION
INSIDE JOB
INSIDE JOKE
INSIDE LANE
INSIDE OF
INSIDE OF A WEEK
INSIDE OUT
INSIDE SALESPERSON
INSIDE STORY
INSIDE TRACK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید