inshrine

ɪnʃɹa͡in


فارسی

1 عمومی:: در حكم‌مزار یا، با حرمت‌نگاه‌داشتن‌، در مزار گذاشتن‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code