دیکشنری
داستان آبیدیک
Intension
ɪntenʃən
فارسی
1
عمومی
::
نیرومندی، شدت، فزونی، (intensity) سختی، كثرت
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTENDANCY
INTENDANT
INTENDED
INTENDED USE
INTENDING TO BUY STAGE
INTENDMENT
INTENERATE
INTENERATION
INTENSE
INTENSE BLUE
INTENSELY
INTENSENESS
INTENSIFICATION
INTENSIFICATION OF THE CRISIS
INTENSIFY
INTENSION
INTENSITY
INTENSITY INHOMOGENEITY
INTENSITY LEVEL
INTENSITY MODULATED RADIATION THERAPY
INTENSITY NON UNIFORMITY
INTENSITY OF GRAVITY
INTENSITY OF LAY
INTENSIVE
INTENSIVE AFTERCARE PROGRAM
INTENSIVE AGRICULTUR
INTENSIVE BOMBARDMEN
INTENSIVE CARE UNIT
INTENSIVE DISTRIBUTION
INTENSIVE OUTPATIENT PROGRAM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید