دیکشنری
داستان آبیدیک
Intrench
ɪntɹent͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
entrench=
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTRASYSTEMIC HIERARCHY
INTRATELLURIC
INTRAUTERINE
INTRAVASATION
INTRAVASCULAR
INTRAVASCULAR ACCESS
INTRAVASION
INTRAVENOUS
INTRAVENOUS BOLUS
INTRAVENOUSLY
INTRAVITAL
INTRAVITAM
INTRAVITREAL
INTRAVITREAL INJECTION
INTRAVITREOUS
INTRENCH
INTRENCHANT
INTRENCHMENT
INTREPID
INTREPIDITY
INTREPIDLY
INTRICACY
INTRICATE
INTRICATE MESH OF MUTUALLY CONSTITUTIVE AGENCIES
INTRICATELY
INTRIGANT
INTRIGUANT
INTRIGUE
INTRIGUE WITH
INTRIGUER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید