دیکشنری
داستان آبیدیک
intratelluric
ɪntɹətɛlʊɹɪk
فارسی
1
عمومی
::
در دل زمین درست شده، واقعدر درونزمین
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTRAORAL SCANNER
INTRAOSSEOUS
INTRAPERIOD TAX ALLOCATION
INTRAPERITONEAL
INTRAPLATE EARTHQUAKE
INTRAPLEURAL
INTRAPRENEURIAL
INTRAPRENEURSHIP
INTRAPSYCHIC
INTRAPSYCHIC DYNAMICS
INTRAPSYCHIC FANTASIES
INTRASPECIES
INTRASPECIFIC
INTRASTATE
INTRASYSTEMIC HIERARCHY
INTRATELLURIC
INTRAUTERINE
INTRAVASATION
INTRAVASCULAR
INTRAVASCULAR ACCESS
INTRAVASION
INTRAVENOUS
INTRAVENOUS BOLUS
INTRAVENOUSLY
INTRAVITAL
INTRAVITAM
INTRAVITREAL
INTRAVITREAL INJECTION
INTRAVITREOUS
INTRENCH
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید