دیکشنری
داستان آبیدیک
Nee
ne͡i
فارسی
1
عمومی
::
تولد یافته، نامیده شده، موسوم به، یعنی، زاده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
NECROSE
NECROSIS
NECROTIC
NECROTIC TISSUES
NECROTISING ENTEROCOLITIS
NECROTIZE
NECTAR
NECTAREAN
NECTARED
NECTAREOUS
NECTARIFEROUS
NECTARINE
NECTARIUM
NED
NEDULA
NEE
NEED
NEED A FIRM HAND
NEED A HELPING HAND
NEED A PICK ME UP
NEED DENSITY HYPOTHESIS
NEED FOR CLOSURE
NEED I REMIND YOU THAT
NEED I SAY MORE
NEED LIKE A HOLE IN THE HEAD
NEED SO BAD CAN TASTE IT
NEED SOME ELBOW ROOM
NEED SOME SHUT EYE
NEED TO KNOW
NEED TRAJECTORIES
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید