دیکشنری
داستان آبیدیک
Onshore
ɔnʃɔɹ
فارسی
1
عمومی
::
واقعدر ساحل، رو بساحل، روی ساحل، متوجه بطرف ساحل
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ONLY
ONLY BEGOTTEN
ONLY CHILD
ONLY HAVE EYES FOR
ONLY TOO
ONLY WAY TO GO
ONMY OWN RESPONSIBIL
ONOMASTIC
ONOMASTICON
ONOMASTICS
ONOMATOPOEIA
ONOMATOPOEIC
ONOTHER'S MONEY
ONRUSH
ONSET
ONSHORE
ONSLAUGHT
ONSTEAD
ONTARIO ENERGY BOARD
ONTARIO IMMIGRANT NOMINEE PROGRAM
ONTHAT ACCOUNT
ONTHE ON P ON THE OT
ONTO
ONTO A GOOD THING
ONTOGENESIS
ONTOGENETIC
ONTOGENY
ONTOLOGIC PLURALISM
ONTOLOGICAL
ONTOLOGICAL COACHING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید