دیکشنری
داستان آبیدیک
Ordnance
ɔɹdnəns
فارسی
1
عمومی
::
مهمات، (نظ) توپ، ساز وبرگ، توپخانه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ORDINANCE
ORDINARILY
ORDINARY
ORDINARY LAW
ORDINARY LAY
ORDINARY LEAST SQUARES
ORDINARY SECURITIES
ORDINARY STATE BASED
ORDINARY TIME EARNINGS
ORDINARY PEOPLE
ORDINARY PROPER NAMES
ORDINATE
ORDINATION
ORDINEE
ORDNACE
ORDNANCE
ORDONNANCE
ORDRE PUBLIC
ORDRE PUBLIC RULE
ORDURE
ORE
ORE BODY
ORE LOSS
OREAD
ORECTIC
OREGANO
OREGON
OREIDE
ORESTES
OREXIS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید