دیکشنری
داستان آبیدیک
Osmium
ɑsmiəm
فارسی
1
عمومی
::
(ش) عنصر فلزی سخت و ابی مایل بسفید
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OSCITANCY
OSCITATION
OSCULANT
OSCULAR
OSCULATE
OSCULATING CIRCLE
OSCULATION
OSCULATORY
OSCULATORY INTERPOLATION
OSELTAMIVIR
OSHNAVIYEH
OSIER
OSIRIS
OSMANLI
OSMATIC
OSMIUM
OSMOSE
OSMOSIS
OSMOTIC
OSMOTIC PRESSURE
OSMOTICALLY
OSMOZ
OSMUND
OSPREY
OSSEIN
OSSEOINTEGRATION
OSSEOUS
OSSET
OSSETIAN
OSSETIC
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید