دیکشنری
Outstretch
a͡ʊtstɹɛt͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
توسعه دادن، بسط، استراحت كردن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OUTSOURCING
OUTSPAN
OUTSPOKEN
OUTSPOKENLY
OUTSPREAD
OUTSTAND
OUTSTANDING
OUTSTANDING CLAIMS
OUTSTANDING DEBT
OUTSTANDING LOAN
OUTSTANDING STOCK
OUTSTANDING UNIVERSAL VALUE
OUTSTATION
OUTSTAY
OUTSTEP
OUTSTRETCH
OUTSTRETCHED
OUTSTRIP
OUTSWEEP
OUTTHRUST
OUTTURN
OUTVIE
OUTVOICE
OUTVOTE
OUTVOTER
OUTWALK
OUTWALL
OUTWARD
OUTWARD APPLICATION
OUTWARD BOUND
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید