outward

a͡ʊtwɑɹd


فارسی

1 عمومی:: بیرونی‌، (outwards) بط‌رف‌ خارج‌، ظ‌اهری‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. exterior: His outward appearance was one of calm. adv. external: He turned his thoughts outwards.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code