دیکشنری
داستان آبیدیک
Overcrowd
ovəɹkɹa͡ʊd
فارسی
1
عمومی
::
انبوه شدن، بسیار شلوغ كردن، ازدحام كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
OVERCAST STILCH
OVERCAUTIOUS
OVERCHARGE
OVERCHARGED WITH ELE
OVERCLOTHES
OVERCLOUD
OVERCOAT
OVERCOLOUR
OVERCOME
OVERCOME WITH LIQUOR
OVERCOMPENSATION
OVERCONDITIONED
OVERCONFIDENCE
OVERCONFIDENCE BIAS
OVERCROP
OVERCROWD
OVERCROWDED
OVERCURRENT RATIO
OVERDETERMINED
OVERDEVELOP
OVERDO
OVERDOOR
OVERDOSE
OVERDOSE ON
OVERDRAFT
OVERDRAFT ECONOMY
OVERDRAW
OVERDRAWN
OVERDRESS
OVERDRSSED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید