دیکشنری
داستان آبیدیک
Prefect
pɹifɛkt
فارسی
1
عمومی
::
فرمانده، (در روم قدیم) رئیس، افسر ارشد
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PREEXISTING DEPOSIT
PREFAB
PREFABRICATE
PREFABRICATED
PREFABRICATED BRIDGE ELEMENT SYSTEM
PREFABRICATED BRIDGE SYSTEM
PREFABRICATED PRECAST BRIDGE SYSTEM
PREFABRICATION
PREFACE
PREFACE BY
PREFACE WITH
PREFACER
PREFATORIAL
PREFATORY
PREFEASIBILITY STUDY
PREFECT
PREFECT OF POLICE
PREFECTORAL
PREFECTORIAL
PREFECTURAL
PREFECTURE
PREFER
PREFER AGAINST
PREFERABLE
PREFERABLY
PREFERENCE
PREFERENCE AS TO DIVIDENDS
PREFERENCE FUNCTIONS
PREFERENCE INFORMATION
PREFERENCE SHARES
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید