دیکشنری
Protestation
pɹɑtɪste͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
تصریح، اعتراض، واخواهی، اظهار جدی، ادعا
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PROTEOME CHIP
PROTEOMIC DIVERSITY
PROTEOMIC FINGERPRINT
PROTEOMIC PROFILING
PROTEOMICS
PROTERANTHOUS
PROTERANTHY
PROTEROZOIC
PROTEROZOIC EON
PROTERVITY
PROTEST
PROTEST ABOUT
PROTESTANT
PROTESTANTISM
PROTESTANTIZE
PROTESTATION
PROTESTATION OF FRIE
PROTESTER
PROTESTINGLY
PROTESTOR
PROTESTTANT
PROTEUS
PROTEXT
PROTHALAMION
PROTHALAMIUM
PROTHESIS
PROTHONOTARY
PROTHORAX
PROTHROMBIN COMPLEX CONCENTRATES
PROTHROMBIN TIME
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید