دیکشنری
داستان آبیدیک
Proximate
pɹɑksəmət
فارسی
1
عمومی
::
تقریبی، مستقیم، بیفاصله، پیوسته، نزدیك
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PROVOKE INTO
PROVOKED
PROVOKING
PROVOST
PROVOST MARSHAL
PROW
PROWESS
PROWL
PROWL ABOUT
PROWLER
PROWOSS
PROXEMICS
PROXIMAL
PROXIMAL ENVIRONMENT
PROXIMAL MYOPATHY
PROXIMATE
PROXIMATE CAUSE
PROXIMATE DECISION MAKERS
PROXIMATE GOAL
PROXIMATELY
PROXIMITY
PROXIMITY FUZE
PROXIMITY OF BLOOD
PROXIMITY SENSOR
PROXIMO
PROXY
PROXY FIGHT
PROXY MEASURE
PROXY STATEMENT
PROXY VARIABLES
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید