دیکشنری
داستان آبیدیک
Pussyfoot
pʊsifʊt
فارسی
1
عمومی
::
(مثل گربه) دزدكی راه رفتن، اهسته ودزدكی كاری كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PUSHOVER BOSS
PUSHPIN
PUSHTOO
PUSHTU
PUSHUP
PUSHUP LIST
PUSHUP STORAGE
PUSHY
PUSHY SALESMAN
PUSILLANIMITY
PUSILLANIMOUS
PUSILLANIMOUSLY
PUSS
PUSSY
PUSSY WILLOW
PUSSYFOOT
PUSSYFOOT AROUND
PUSTULANT
PUSTULAR
PUSTULATE
PUSTULATION
PUSTULE
PUSTULOUS
PUT
PUT (OR LAY) ONE'S HEAD (OR NECK) ON THE BLOCK
PUT ‘EM UP
PUT ‘ER THERE
PUT A BEE IN BONNET
PUT A BUG IN ONE'S EAR
PUT A CAP ON
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید