دیکشنری
Thole
thol
فارسی
1
عمومی
::
كشیدن، تحمل كردن، چوب یا میله، گذاردن، اجازه دادن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
THIS WORD MEANS A DO
THIS WORD OCCURS IN
THIS WORK IS NOT PAI
THIS WORK IS PALLING
THIS WORLD OF OURS
THISTLE
THISTLEDWON
THISTLY
THITHER
THITHER AND YON
THITHERTO
THITHERWARD
THITHERWARDS
THO
THO'
THOLE
THOLE PIN
THOLEIITE
THOLEPIN
THOMAS
THOMPSON
THONG
THOR
THORACIC
THORACIC CURVE
THORACIC DUCT
THORACIC TWISTS
THORACOTOMY
THORAX
THORN
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید