دیکشنری
داستان آبیدیک
Transpire
tɹænspa͡iəɹ
فارسی
1
عمومی
::
نشركردن، بخار پس، نفوذ كردن، رویدادن، بیرون امدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TRANSONIC
TRANSONIC FLOW
TRANSONIC PUSH
TRANSOPTIC LINE
TRANSOXIANA
TRANSPACIFIC
TRANSPARENCE
TRANSPARENCY
TRANSPARENCY DIRECTIVE
TRANSPARENCY TOOL
TRANSPARENT
TRANSPICUOUS
TRANSPIERCE
TRANSPIRABLE
TRANSPIRATION
TRANSPIRE
TRANSPLANT
TRANSPLANTABLE
TRANSPLANTATION
TRANSPLANTER
TRANSPONDER
TRANSPONDOR
TRANSPONTINE
TRANSPORT
TRANSPORT CHANNEL
TRANSPORT LAYER
TRANSPORT LAYER HEADER
TRANSPORT LAYER SECURITY
TRANSPORT LOGISTICS
TRANSPORT MEANS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید