دیکشنری
داستان آبیدیک
Unconditional
ʌnkəndɪʃənəl
فارسی
1
عمومی
::
بی شرط، غیر شرطی، قطعی، بدون قید وشرط، بلا شرط، مطلق
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNCLOTHE
UNCO
UNCODITIONED
UNCOLLECTIBLE ACCOUNT EXPENSE
UNCOLLECTIBLE ACCOUNTS ALLOWANCE
UNCOMFORTABLE
UNCOMMITTED
UNCOMMON
UNCOMMUNICATIVE
UNCOMPLIMENTARY
UNCOMPRESSED
UNCOMPROMISING
UNCOMPUTABLE
UNCONCERN
UNCONCERNED
UNCONDITIONAL
UNCONDITIONAL BRANCH
UNCONDITIONAL GIVING
UNCONDITIONAL INCOME
UNCONDITIONAL JUMP
UNCONDITIONAL PERFORMANCE BANK GUARANTY
UNCONDITIONAL RECEIVABLE PAYABLE
UNCONDITIONAL TRANSFER
UNCONDITIONALLY
UNCONDITIONED REALITIES
UNCONDITIONED REALITY ITSELF
UNCONDITIONEDNESS
UNCONFINED AQUIFER
UNCONFINED HEAD
UNCONQUERABLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید