دیکشنری
داستان آبیدیک
Unhinge
ʌnhɪnd͡ʒ
فارسی
1
عمومی
::
باز كردن، از لولا در اوردن، دچار، مختل كردن، گشودن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNGULATE
UNHALLOW
UNHALLOWED
UNHAND
UNHANDSOME
UNHANDY
UNHAPPILY
UNHAPPINESS
UNHAPPY
UNHCR
UNHEALTHINESS
UNHEALTHY
UNHEARD
UNHEARD OF
UNHESITATINGLY
UNHINGE
UNHITCH
UNHOLY
UNHOOD
UNHOOK
UNHORSE
UNHOUSELED
UNHURRIED
UNHUSK
UNHUSKED RICE
UNI
UNIARTICULATE
UNIAXIAL
UNICAMERAL
UNICELLULAR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید