دیکشنری
داستان آبیدیک
Vamp
væmp
فارسی
1
عمومی
::
وصله كردن، وصله، تعمیر كردن، رویه، جوراب كوتاه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
VALVE LIFT
VALVE MEMBRANE
VALVE REPLACEMENT
VALVE SEAT
VALVE SPOOL
VALVE SPRING
VALVE STEM
VALVE TRAIN FRICTION
VALVELESS
VALVES
VALVIFEROUS
VALVULA
VALVULE
VAMBRACE
VAMOOSE
VAMP
VAMPIRE
VAMPIRISM
VAN
VAN ALLEN RADIATION BELT
VAN DER WAALS STRAIN
VAN GOGH GLASS
VANADIUM
VANADIUM DIOXIDE
VANALLY
VANATION
VANCOMYCIN
VANDAL
VANDALISM
VANDALIZE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید