دیکشنری
داستان آبیدیک
absconder
əbzkəndəɹ
فارسی
1
عمومی
::
گریزنده، فراری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABROGATOR
ABRUPT
ABRUPT CHANGES
ABRUPTION
ABRUPTLY
ABRUPTNESS
ABS
ABSCESS
ABSCIND
ABSCISE
ABSCISSA
ABSCISSION
ABSCOND
ABSCOND WITH
ABSCONDENCE
ABSCONDER
ABSENCE
ABSENCE MAKES THE HEART GROW FONDER
ABSENCE OF CAUSAL CONNECTION
ABSENCE OF HETEROZYGOSITY
ABSENCE OF MIND
ABSENT
ABSENT FROM
ABSENT MINDED
ABSENT MINDED PROFESSOR
ABSENT WITHOUT LEAVE
ABSENTEE
ABSENTEE BALLOT
ABSENTEEISM
ABSENTLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید