دیکشنری
داستان آبیدیک
abruptly
əbɹʌptli
فارسی
1
عمومی
::
ناگهان، باشدت لحن، بد خبر، بتندی، بیگاه
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABRIDGEMENT
ABRIDGMENT
ABRINQ FOUNDATION
ABROACH
ABROAD
ABROGABLE
ABROGATE
ABROGATED
ABROGATION
ABROGATION OF AGREEMENT
ABROGATIVE
ABROGATOR
ABRUPT
ABRUPT CHANGES
ABRUPTION
ABRUPTLY
ABRUPTNESS
ABS
ABSCESS
ABSCIND
ABSCISE
ABSCISSA
ABSCISSION
ABSCOND
ABSCOND WITH
ABSCONDENCE
ABSCONDER
ABSENCE
ABSENCE MAKES THE HEART GROW FONDER
ABSENCE OF CAUSAL CONNECTION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید