دیکشنری
داستان آبیدیک
Abroach
əbɹot͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
سوراخ، بهم زده، فرورفته
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ABRASION
ABRASION CORROSION
ABRASION RESISTANCE
ABRASIVE
ABRASIVE TAPE
ABRASIVE WEAR
ABRAZITIC
ABREACT
ABREAST
ABREAST OF
ABRIDGE
ABRIDGED
ABRIDGEMENT
ABRIDGMENT
ABRINQ FOUNDATION
ABROACH
ABROAD
ABROGABLE
ABROGATE
ABROGATED
ABROGATION
ABROGATION OF AGREEMENT
ABROGATIVE
ABROGATOR
ABRUPT
ABRUPT CHANGES
ABRUPTION
ABRUPTLY
ABRUPTNESS
ABS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید