دیکشنری
داستان آبیدیک
astigmatic
æstɪgmætɪk
فارسی
1
عمومی
::
(تش) دچار بی نظمی در جلیدیهء چشم، نامنظمی عدسی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ASTERISK
ASTERISM
ASTERIUM
ASTERN
ASTEROID
ASTEROIDAL
ASTEROIDEA
ASTHENIA
ASTHENIC
ASTHENOPIA
ASTHENOSPHERE
ASTHENOSPHERIC WEDGE
ASTHIN AS LATH
ASTHMA
ASTHMATIC
ASTIGMATIC
ASTIGMATISM
ASTINGENCY
ASTIR
ASTMA
ASTOMATAL
ASTOMATOUS
ASTONIED
ASTONISH
ASTONISHED
ASTONISHING
ASTONISHMENT
ASTOUND
ASTOUND WITH
ASTOUNDING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید