دیکشنری
bastardize
bæstəɹda͡iz
فارسی
1
عمومی
::
فاسدكردن، حرامزاده خواندن، پست شدن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BASS FIDDLE
BASS VIOL
BASSEDON OR BASEDUPO
BASSET
BASSET HORN
BASSINET
BASSIST
BASSO
BASSO RELIEF
BASSOON
BASSWOOD
BAST
BASTARD
BASTARD RHUBARB
BASTARDIZATION
BASTARDIZE
BASTARDLY
BASTARDY
BASTARND SAFFORN
BASTE
BASTILLE
BASTINADE
BASTINADO
BASTING
BASTINGS
BASTION
BAT
BAT ALLOWANCE
BAT AN EYE
BAT AROUND
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید