داستان آبیدیک

bedtime

bɛdta͡im


فارسی

1 عمومی:: موقع‌ خوابیدن‌، وقت‌ خواب‌، وقت استراحت، وقت‌ استراحت‌، موقع خوابیدن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. normal, usual BEDTIME + NOUN reading, story | drink PREP. at ~, before sb's ~, past sb's ~ It's well past my normal bedtime.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code