دیکشنری
داستان آبیدیک
began
bigæn
فارسی
1
عمومی
::
اغازكرده، دست گرفته، شروع كرده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BEFOREHAND
BEFORETIME
BEFOUL
BEFRIEND
BEFUDDLE
BEFUDDLEMENT
BEG
BEG FOR
BEG FROM
BEG OF
BEG OFF
BEG THE QUESTION
BEG TO DIFFER
BEG YOUR PARDON, BUT
BEG, BORROW, OR STEAL
BEGAN
BEGAT
BEGEM
BEGET
BEGETTER
BEGGAR
BEGGAR DESCRIPTION
BEGGARLINESS
BEGGARLY
BEGGARS CAN'T BE CHOOSERS
BEGGARY
BEGGING THE QUESTION
BEGIN
BEGIN AN ALL OUT EFFORT
BEGIN BY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید