دیکشنری
begun
bəgʌn
فارسی
1
عمومی
::
شروع كرده، دست گرفته، اغازكرده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BEGINNING
BEGINNING OF THE END
BEGIRD
BEGONE
BEGONIA
BEGOT
BEGOTTEN
BEGRIME
BEGRUDGE
BEGUILE
BEGUILE INTO
BEGUILE OUT OF
BEGUILE WITH
BEGUILEMENT
BEGUM
BEGUN
BEHALF
BEHALF OF THE INSURED
BEHAVE
BEHAVE PRETTILY
BEHAVIOR
BEHAVIOR CHANGE PROGRAM
BEHAVIOR CHANGE REQUEST
BEHAVIOR CHANGE REQUEST DIALOGUE
BEHAVIOR ENGINEERING MODEL
BEHAVIOR MANAGEMENT
BEHAVIOR MODELING
BEHAVIOR MODIFICATION
BEHAVIOR MONITORING
BEHAVIOR ORIENTED
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید