دیکشنری
داستان آبیدیک
beryllium
bəɹɪliəm
فارسی
1
عمومی
::
(ش) فلز بریلیوم بعلامت Beبرنگ خاكستری فولادی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BERMUDA
BERMUDA SHORTS
BERNICLE
BERNICLE GOOSE
BERNOULLI LEMNISCATE
BERRIED
BERRY
BERRYLIKE
BERSERK
BERSERKER
BERTH
BERTH CLEARANCE TIME
BERTHA
BERTHING OF SPACECRAFT
BERYL
BERYLLIUM
BESEECH
BESEEM
BESEIGE
BESET
BESET WITH
BESETTING
BESETTING SIN
BESHREW
BESHREWME
BESIDE
BESIDE ONE'S SELF
BESIDE ONESELF
BESIDE OR WIDE OF THE
BESIDE THE MARK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید