دیکشنری
داستان آبیدیک
blacken
blækən
فارسی
1
عمومی
::
سیاه كردن، سیاه کردن، سیاه شدن، (مج) لكه دار یا بدنام كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BLACK TIE
BLACK VEIL
BLACK VULTURE
BLACK WATER
BLACK WIDOW
BLACK WILL TAKE NO O
BLACKAMOOR
BLACKBALL
BLACKBERRY
BLACKBIRD
BLACKBOARD
BLACKBOARD ARCHITECTURE
BLACKCAP
BLACKCHERRY
BLACKCOCK
BLACKEN
BLACKFELLOW
BLACKGUARDISM
BLACKGURAD
BLACKHEAD
BLACKING
BLACKISH
BLACKJACK
BLACKLEG
BLACKLIST
BLACKLISTS
BLACKMAIL
BLACKMAIL INTO
BLACKMAILER
BLACKNESS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید