داستان آبیدیک

blameless

ble͡imləs


فارسی

1 عمومی:: بی‌ عیب‌، بی‌ تقصیر، بی‌ گناه‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. quite (= totally) She herself was quite blameless. | far from, not entirely Johnson himself was far from blameless.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code