دیکشنری
داستان آبیدیک
blear
bliɹ
فارسی
1
عمومی
::
گرفته وتاریک، استهزاء، تار، تاری، دارای چشم پراب، گرفته وتاریك
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BLAZE AWAY
BLAZE DOWN
BLAZE UP
BLAZE WITH
BLAZER
BLAZING
BLAZING STAR
BLAZON
BLAZONRY
BLEACH
BLEACH ODOR
BLEACH OUT
BLEACHER
BLEACHING
BLEAK
BLEAR
BLEAR EYED
BLEAR EYES
BLEARY
BLEAT
BLEB
BLEBBY
BLEED
BLEED CONTROL VALVE
BLEED FOR
BLEED FROM
BLEED SOMEONE WHITE
BLEED TO DEATH
BLEED WHITE
BLEEDDER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید